-
35 ماهگی
جمعه 11 تیر 1395 12:38
سی و پنج ماهگی مصادف شد با پایان سه سالگی بر اساس سال قمری 22 رمضان امسال روز هشتم تیر بود و به روایتی پایان سه سالگی که برای من شیرینترین روزها هست. به فرموده امام جعفر صادق توی این روز ازت خواستم که سه بار "لااله الا الله " بگی و خودمم باهات همراهی میکردم و توهم جسته گریخته همراه می شدی. شب هم که تنها شب...
-
جهارمین ماه رمضان شیرین
شنبه 22 خرداد 1395 13:21
دوباره ماه مبارک رمضان رسید و عطر شیرین روزهای انتظار تا آمدن فرشته ی نازم بیشتر به مشامم میخوره. همین بهانه ای شد که بعد از مدتها به این خونه دوست داشتنی سر بزنم. عروسک نازم کم کم داره سه سالگی شو تموم میکنه و هر روز دوست داشتنی تر و محبوب تر و شیرینتر میشه. از بهمن ماه پارسال روزهاشو تو مهد میگذورنه و حسابی عاشق...
-
27 ماهگی
سهشنبه 19 آبان 1394 23:37
بعد از مدتها فرصت شد به این خونه ی دوست داشتنی سر بزنم و هرچند وبلاگستان غالبا خلوت شده و علتش هم که مشخصه وجود انواع نرم افزارهای ارتباطی پر سرعت هست که دیگه نیاز کمتری به وبلاگ نویسی حس میشه و از طرفی هم اونقدر وقت میبرن که فرصتی برای اینجا اومدن نمیمونه. هرچند وقتی بعضی مامانها و دوستهای وبلاگی رو که میبینم که طبق...
-
22 ماهی و بای بای پوشک
پنجشنبه 14 خرداد 1394 09:31
بهار داره به سرعت از اینجا رخت می بنده و چند وقته که بوی گرم تابستان مشاممونو پر کرده و با قدم گزاشتن توی ماه پر استرس خرداد عسل مامانی 22 ماهه شد قربونش برم حالا دیگه از لباس طوطی در اومده و شده بلبل خوش صدا. ماشالله همش درحال صحبت کردن و سوال پرسیدنه. هنوز هم یکی از سوالهای پر تکرارش وقتی صدایی بخصوص از بیرون از...
-
21ماهگی و شیرین زبونی ها
سهشنبه 22 اردیبهشت 1394 14:53
خورشیدک خانوم خیلیییی شیرین زبون شده. دقیقا یک هفته پیش یعنی دوشنبه یه کلمه ی جدید توی صحبتهاش به گوشم خورد و با کمی شک خواستم ازش تکرار کنه: مینودی و اونقدر خوشگل و خوشمزه می گفت که سیر نمی شدم از شنیدنش و خیلی زود یعنی فرداش اصلاح کرد و گفت ملودی اما بازهم خیلی خوشمزه و موقع گفتن "لو" یه جور خاصی زبونشو تو...
-
دومین فروردین هم گذشت
دوشنبه 31 فروردین 1394 21:24
بعد از حدود یکماه و نیم اومدم سراغ خونه ی خاطرات دخترم با کلی خبرهای جدید اولش اینو بگم که دلیل این تاخیر علاوه بر مشغله ی خودم شیطنت وروجک خانوم هم هست که اجازه نمیده بشینیم پای لبتاب و چشمش که بهش می افته نی نای نای و عروسی (فیلم عروسی خودمون ) میخواد و مدام لبتابو روشن و خاموش میکنه و دکمه های کیبردو میکنه که در حل...
-
عکس های آرشیو 93
شنبه 16 اسفند 1393 08:54
-
نوزده ماهگی
پنجشنبه 7 اسفند 1393 17:28
این ماه پر بود از شیرین زبونی های عسل خانوم و پیشرفتهای عالی 11 ام بهمن رفتیم شیراز و تا اونموقع کل کلماتی که میتونست بگه حدود سی تا بود و بصورت شگفت ناک!! در مدت دو هفته ای که شیراز بودیم کاملا می تونست همه ی کلمات رو بگه. و خیلی جالبه که خودش کلمات جدید رو که اولین بار میشنوه خیلی خوب تشخیص میده و همون موقع شروع به...
-
هجده ماهگی
پنجشنبه 9 بهمن 1393 23:53
نوگلم این هجدهمین بار است که میلادت را در قلبم آذین بسته ام و حالا تو در مقابل چشم های پر از شوق من یک سال و نیم گی ات را پشت سر می گزاری. یک سال و نیمی که میدانم و یقین دارم که هرگز برایم تکرار نمی شود و عطر و طعمش را در گوشه ی خاطرم حفظ کرده ام و هر روز با مرور آن غبار از رویش می زدایم. یک سال و نیمه شدنت مبارک...
-
بانک واژگان1
چهارشنبه 17 دی 1393 17:30
این کلمات جا مونده بود از پست قبل: النگ: النگوهاش . وقتی بپرسیم النگوهات کو مچهاشو نگاه میکنه و دست چپشو که النگو داره پیدا میکنه و نشون میده و بلافاصله میگه دایی، یعنی دایی خریده با: پاهاش. همینطور برای هرچیزی که بخواد براش باز کنیم میگه شَ: شلوار سیت: ستاره سیر: شیر سو: سفره دیروز من و بابایی مشغول نصب نرم افزار روی...
-
هفده ماهگی
دوشنبه 15 دی 1393 00:54
بدون مقدمه میرم سراغ ماجرا های جدید: * مثل قبل عاشق آب بازیه. اما چون هوا سردتر شده کمتر میبرمش حموم. همین که میرم تو آشپزخونه میاد میگه «آب آب» و اونقدر تکرار میکنه که باور میکنم خیلی تشنه هست و یکم آب تو فنجون بهش میدم. سریع میره سراغ کابیت و یک ظرف دیگه بر میداره و از فنجون آب میریزه داخل ظرف و بالعکس. بقدری تکرار...
-
شیرین زبون
شنبه 22 آذر 1393 01:42
شیرین عسلم این روزها صدای خوش آوازت، ملودی روحبخش خونه شده. بقدری حرف برای گفتن داری که گاهی شک می کنم به اینکه شاید جدا از من جایی رفتی و در حال تعریف اتفاقات هستی. تمام حرفهای ما رو متوجه میشی و واکنش مناسب نشون میدی. عاشق "د د" هستی و به محض اینکه بهت بگیم بریم، پیش بینی میکنی و میگی " د د" و...
-
آنچه در آبان گذشت
شنبه 8 آذر 1393 23:19
شانزده ماهگی شیرین عسلم به شیرینی گذشت و داره روزهای پایانیشو طی میکنه. تو این ماه به لطف خدا خونه خریدیم و اومدیم تو خونه ی خودمون. بیشتر درگیر جمع کردن وسایل و اسباب کشی بودیم و همچنان مشغول جا دادنشون هستیم. بعلاوه ی یک وروجک فسقلی که همه جای خونه ی جدید براش تازگی داره و از حالا داره کمد و کاینتهارو مدیریت میکنه ....
-
فقط عکس
چهارشنبه 5 آذر 1393 02:56
-
پانزده ماهگی
دوشنبه 5 آبان 1393 02:47
دختر عزیزم چند روزه که وارد آبان ماه شدیم و من دوباره چشم انتظارم و روزشماری میکنم برای رسیدن قشنگترین روز این ماه، نهم تا خورشیدکمو تو قد و قواره ی 15 ماهگی ببینم. یادمه روزهای قبل از تولدت که آماده باش بودم اواخر تیرماه 92 دوست نداشتم متولد تیر بشی فقط به این علت که روز تولدت می افتاد تو آخرین روزهاش. ولی از اول...
-
چهارده ماهگی
شنبه 12 مهر 1393 01:29
روزها و ماه ها بقدری سریع طی شدند که اصلا گذرشونو نمیشه حس کرد. به همین سرعت نازدونه مون چهارده ماهگی رو هم پشت سر گذاشت و بادوران طفولیت بای بای کرد. کاملا روشن و واضح شخصیت مستقلشو میشه حس کرد. خواسته ها و اهداف خودشو هر طور هست اعلام میکنه و براشون تلاش میکنه. معنای خیلی از حرفهامونو کاملا متوجه میشه و اگه کاری ازش...
-
پنجمین مروارید
پنجشنبه 27 شهریور 1393 23:57
عروسک نازم، امروز در حالیکه داشتم بهت شیر میدادم و تو مثل همیشه وسط شیرخوردن بازی می کردی و آواز می خوندی، وقتی سرتو به عقب خم کرده بودی برای لحظه ای متوجه یه مروارید کوچولوی دیگه شدم که سمت راست فک بالایی ت در اومده بود. و حالا شکمون به یقین تبدیل شد که این دو سه روز شکمت زیاد کار می کرد و یکم نگران شده بودیم. اما تو...
-
سیزده ماهگی
چهارشنبه 19 شهریور 1393 16:10
فرشته کوچولو سیزدهمین ماه زندگیشو هم بسرعت پشت سر گذاشت و هر روز کار تازه ای برامون داره. مثل قبل عاشق بیرون رفتنه اما حالا دیگه فقط باید خودش راه بره و کالسکه رو قبول نداره. اگه بنا به دلایلی بزاریمش تو کالسکه خودش سعی میکنه بیاد بیرون. وقتی از پیاده روی خسته بشه روبرومون می ایسته و دستاشو بالا میگیره و با یه چهره ی...
-
عکس های تولد
یکشنبه 16 شهریور 1393 09:50
-
تولد یکسالگی و ماجراهای بعدی
چهارشنبه 22 مرداد 1393 02:25
فرشته کوچولوی یکساله همونطور که گفتم تمام تلاشمونو کردیم برای اینکه روز تولدت برامون خاطره انگیز و به یاد موندنی بشه. همون روز که پنجشنبه میشد به اتفاق مامانجون و پدرجون و خاله ها و مادر و مامانجون خودم آقاجون و دایی مهدی و دایی رضا رفتیم باغ عمه. البته اونا خودشون مسافرت بودن و زحمت کشیدن و بهمون کلید دادن. صبحش بقیه...
-
مروری بر روز زیبای ملودی
جمعه 10 مرداد 1393 15:35
خدارو شکرمیکنم بخاطر لحظه به لحظه ی زیبای سالی که کذشت و با حضور گرمت در کنارمان از عمق وجود مستمان کردی. روزهای زیبای بالندگی و قد کشیدن تو. وقتی که به خواب میروی و به تماشایت می نشینم یادی از اولین روزت می کنم و به این فکر میکنم که چطور قد کشیدی؟ من که در کنارت بودم, چرا حس نکردمبزرگ شدنت را!!!؟ خوب که فکر میکنم و...
-
فتبارک الله
یکشنبه 5 مرداد 1393 22:49
-
روزهای پایانی یک سالگی
سهشنبه 31 تیر 1393 16:15
خورشیدک خانوم بسرعت عجیبی راه افتاد و در عرض چند روز چنان مستقل راه رفت که کسی نمی تونست باور کنه اینا اولین قدمهاشه. اوایل که فقط چند قدم بر میداشت هر وقت قدمهاشو می شمردم و می دیدم پیشرفت کرده شروع میکردم با دست زدن و هورا تشویقش می کردم و این برای خودش جا افتاده بود و یکم که راه می رفت خودش دست میزد ولی دیگه حساسیت...
-
خدایا شکررر
جمعه 13 تیر 1393 02:43
دیروز یعنی 11 تیر دندون بالای ملودی نیش زد. هر دو دندونش در حال در اومدنه اما سمت چپی زرنگتر بوده فعلا. راه رفتنش هم که قربونش برم شروع شده و تقریبا هر روز میبینم سه چهار قدم رو راحت بر می داره البته اولش هشیار نبود به راه رفتنش اما حالا دیگه آگاهانه راه میره اما بعد از سه چهار قدم خسته میشه و تعادلش رو از دست میده....
-
عکسهای 11ماهگی
چهارشنبه 11 تیر 1393 13:07
-
خورشیدک خونه مون 11 ماهه شد
سهشنبه 10 تیر 1393 02:17
ماه رمضان اومد و منو برد به خاطرات رمضان پارسال، روزهای انتظار شیرین برای اومدنت و روزهای شیرینترِِ داشتنت. دوباره همون حسو دارم و مشامم پر شده از بوی همون روزها. خدارو شکر که اومدنت همراه شده با این ماه مبارک و دوست داشتنی و هر سال با اومدن این ماه برام این خاطرات شیرین زنده میشن. باورش برامون سخته که 11 ماه چقدر...
-
دهمین ماه
یکشنبه 11 خرداد 1393 13:01
-
دومین مروارید
پنجشنبه 1 خرداد 1393 12:17
بالاخره تو یکی از آخرین روزهای زیبای اردیبهشت دومین دندون عروسکمون هم سرزد. 28 ام متوجه یه سفیدی رو لثه ش شدم اما نزاشت نگاه کنم و مطمئن بشم. فرداش موفق شدم کشف کنم ولی حالا دیگه اولی قدی کشیده. متاسفانه تا الان هیچ عکسی نتونستم ازش بگیرم روز دوشنبه براش آش دندونی درست کردم و در جمع همسایه ها خوردیم ملودی هم حسابی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 12:02
-
روزهای اردی بهشتی
یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 11:58
در حالیکه پرنسس کوچولوی ما داره روزهای زیبای دهمین ماه زندگیشو بسرعت طی میکنه فقط دوست داره بایسته و به هیچ عنوان خسته نمیشه. هر وقت که ازش غافل می شیم میبینیم کنار مبل یا میز ایستاده و خودشو سرگرم یه چیز کوچیک کرده. قبلا نمیتونست خودش بشینه و وقتی چیزی از دستش می افتاد روی زمین سعی میکرد برداره یکم زانوشو خم میکرد...