ملودی ماه ما

ملودی ماه ما

اینجا عکس ها و خاطرات شیرین دختر نازنینم ملودی ثبت میشه. می نویسم تا یادمان بماند که دختر نازنینم چه مسیری را طی کرده و چطور قد کشیده. اینجا بهانه ی رد شدن و قد کشیدن اوست ... نظم و قائده ای ندارد.
ملودی ماه ما

ملودی ماه ما

اینجا عکس ها و خاطرات شیرین دختر نازنینم ملودی ثبت میشه. می نویسم تا یادمان بماند که دختر نازنینم چه مسیری را طی کرده و چطور قد کشیده. اینجا بهانه ی رد شدن و قد کشیدن اوست ... نظم و قائده ای ندارد.

21ماهگی و شیرین زبونی ها

 خورشیدک خانوم خیلیییی شیرین زبون شده. دقیقا یک هفته پیش یعنی دوشنبه یه کلمه ی جدید توی صحبتهاش به گوشم خورد و با کمی شک خواستم ازش تکرار کنه: مینودی   و اونقدر خوشگل و خوشمزه می گفت که سیر نمی شدم از شنیدنش و خیلی زود یعنی فرداش اصلاح کرد و گفت ملودی اما بازهم خیلی خوشمزه و موقع گفتن "لو" یه جور خاصی زبونشو تو دهنش میچرخونه و خیلی ناز میگه. تا قبل از اون خیلی خودشو خطاب می کرد و همیشه میگقت "مه مه me me"  اما تازگی ها از صفت شناسه ای هم استفاده می کنه و "من" میگه. دوستاشو هم خیلی خوب صدا میزنه: النا Enena- ریحانه eynane- کیانا kinana- پرستش parasesh- راضیه هم که خیلی براش پرکاربرده چون معمولا هر روز می بیندش و میاد پیشمون دیگه بطور واضح شده راضیه. مهدی و سامان و پارسا هم که از اول براحتی می گفت. طاهارو میگفت تاب تاب که اونم اصلاح کرده و دقیق میگه.فاطمه رو میگه خاتمه و گاهی هم خاطره. به بابا مسعود اوایل خیلی خلاصه وار میگفت "باسود" و بعد اصلاح کرد "باباسود" گاهی هم "باباجون" و هر وقت من بابارو صدا بزنم به تقلید از من میگه "مـــــــسوود" .منو که میخاد صدا کنه اولش مامان بعد مامان ژهره و بعد ژهره ژهره ژهره. به خاله مرچان گاهی خاله و گاهی مژان میگه. دایی رضا رو آگا یضا میگه. مامان فریبا رو که از اول خلاصه کرد: مامانا و با تاکید روی بخش آخر"نا" انگار که با این کار میخواد تمایزشو با مامان نشون بده. به ملیکا از اول مه مه میگفت و مثل اسم خودش خطاب میکرد عید بهش میگفت میلی و بعد شد میکا و گاهی هم مییییکاجون. پدر جونم که اولش پی یر piaar بود بعد شد پیدر و حالا هم پیــــــدر جوووووون" خیلی خوش آهنگ و شیرین و چون میبینه ما خوشمون میاد هر دفعه چند بار تکرار میکنه و ولوم صداشو بالاتر می بره.خاله لیلا رو اوایل خاله لهله lele میگفت و بعد اصلاح شد خالیلا بقیه اسامی رو  تا جایی که یادم هست کامل میگه.

خوراکی هایی که خیلی دوست داره: دندونک یا گندمک- بینجک یا برنجک- شکلات- پسته – بادوم-بیسکویت- خرما- شیرینی (همه نوعش)-ماکانی یا ماکارونی-پرنی یا فرنی- تومه موخ یا تخم مرغ- صبحانه که فقط نون پنیر گیدو قبول داره. آبشیر که باید همزمان بطری آب و شیر از یخچال بدیم دست خودش و گاهی با بطری می خوره و گاهی هم تو لیوان قاطی میکنه و میریزه توی بطری و .. این چرخه تا جایی که چیزی از آب و شیر نمونه ادامه دارد. به لیوان میگفت ایماما و تازگی میگه ای ما. تبلت و گوشی رو که خیلی خوب وارد شده و میره سراغ بازی ها و بویژه گالری و دوربینشون و تو گالری همه ی فولدرها رو میشناسه و زیر رو رو میکنه تا فایل مورد علاقه شو پیدا کنه. با دوربینشون قبلا فقط عکس سلفی می گرفت اما حالا از عروسکهاش، ما یا وسایل دور و اطرافش هم عکس و فیلم میگیره و وقتی میریم سراغ گالریش پر از فایلهای ضبط شده ی فسقلی هست. با هر کسی که تلفنی صحبت کنم اونم باید صحبت کنه و موقع مکالمه من میگه " من صحبت" با "میلودی صحبت".سلام و احوالپرسیش هم که خیلی خوشگله و میگه مامانته خوبه؟باباته خوبه؟ هنوز ف و ق رو نمیتونه تلفظ کنه و ف رو با پ جایگزین میکنه و ق رو با ع: عمعمه یا همون قمقمه. عاملمه یا قابلمه. وقتی دنبال هر چیزی بگرده صداش میزنه مثلا تو کابینتها دنبال خرما میگرده: خرما کجایی؟ تازگیها که براش شعر "نی نی کوچولو کجایی؟ خونه ی عمو یا دایی" میخونم تو جستجوهاش در ادامه میگه: ماشین کجایی؟ عمو یا دایی. خیلی از شعر ها و آهنگهارو حفظ شده و باهامون همراهی میکنه یا اینکه چندتا کلمه شو میگه و تکرار میکنه تا براش بخونیم: یه توپ دارم قلقلیه. بارون بارونه زمینا خیس میشه که باید تو حموم و زیر دوش براش بخونیم. نی نی کوچولو. سمانه منو دوس نداره که تا مدتها با خودش زمزمه میکرد: منو دوس نداره و تو ماشین تا سی دی رو بزاریم میره عقب و باهاش میخونه و میرقصه.

وقتی کاری میکنیم که باهامون موافق نیست و میخواد ادامه ندیم میگه نکوون نکووون. وقتی قلقلکش میدیم میگه ازی نکون منظورش اذیت نکن هست. بخصوص وقتی خاله مرجان و دایی رضا قلقلکش میدن و میبوسنش هی تکرار میکنه. دیروز تاپ شلوارک سفید و سبزشو پوشیده بود یادش افتاده بود به خاله مرجان و دایی رضا که وقتی اینارو پوشیده بود قلقلکش میکردن و تکرار میکرد: مژان نکون. آگا یزا نکون.

همین که یه خوراکی تموم بشه بلافاصله میگه : تموم شد ...آگا بخریم یا بابا آگا بخره.تازگی ها وقتی چیزی جایی گیر میکنه یا دست خودش جایی گیر میکنه میگه: گی کرد.عاشق رقصیدن اونم فقط با فیلم عروسی خودمون هست که میره سراغ لبتاب و میگه: عروسی بیارشه "بیارش" و بعد هم میرقصه و میگه "بی خس bee khas" و هر کسی تو خونه هست باید همراش برقصه و همزمان دستاشو بالای سرش می بره و دست میزنه گاهی هم حوصله نداره اصرار کنه به تنهایی میرقصه و همزمان با نگاه کردن به بقیه و دست زدن میخواد که همه با دست زدن همراهیش کنن.

چون خونمون آنتن دهی ش ضعیفه معمولا من موقع مکالمه که صدا قطع و وصل میشه میگم :صدا میاد؟ اینم موقع صحبت کردن واقعی یا فرضی با تلفن میگه صدا میاد؟؟ و مرتب جاشو تغییر میده و بیشتر هم میره کنار پنجره، جاهایی که معمولا من برای آنتن پیدا کردن میرم. موقع تو تخت رفتن خودش شیرجه میزنه تو تختش اما نمیتونست خودش بیاد بیرون و وقتی بیدار می شد صدامون میکرد: مامان ژهره- میلودی- کومک یا باباجون، که کمکش کنیم از تخت بیاد بیرون. دوروز پیش صبح که بیدار شد منو صدا کرد تا خواستم برم تو اتاقش دیدم خودش اومده بیرون و اومد پیشم. ده روزی هست که شبها تو اتاق خودش مستقل می خوابه. البته موقع خواب من میرم پیشش و تو اتاقش وانمود می کنم که خوابیدم و اونم میاد رو بالش کنارم میخابه و بعد میزارم تو تختش و میام. شبها هم تا صبح حدود ساعت ده اصلا بیدار نمیشه.

دوهفته پیش پدر جون اومد خونه مون و قبل از اومدنشون من مشغول مرتب کردن خونه و اتاق ملودی بودم و برای اینکه دیگه بهم نریزه میکفتم پدر جون داره میاد. از اون موقع هر وقت که میگم اینجارو مرتب کنیم میگه پیدر جون میاد مامانا میاد ملیکا میاد.