ملودی ماه ما

ملودی ماه ما

اینجا عکس ها و خاطرات شیرین دختر نازنینم ملودی ثبت میشه. می نویسم تا یادمان بماند که دختر نازنینم چه مسیری را طی کرده و چطور قد کشیده. اینجا بهانه ی رد شدن و قد کشیدن اوست ... نظم و قائده ای ندارد.
ملودی ماه ما

ملودی ماه ما

اینجا عکس ها و خاطرات شیرین دختر نازنینم ملودی ثبت میشه. می نویسم تا یادمان بماند که دختر نازنینم چه مسیری را طی کرده و چطور قد کشیده. اینجا بهانه ی رد شدن و قد کشیدن اوست ... نظم و قائده ای ندارد.

روزهای پایانی یک سالگی

خورشیدک خانوم بسرعت عجیبی راه افتاد و در عرض چند روز چنان مستقل راه رفت که کسی نمی تونست باور کنه اینا اولین قدمهاشه. اوایل که فقط چند قدم بر میداشت هر وقت قدمهاشو می شمردم و می دیدم پیشرفت کرده شروع میکردم با دست زدن و هورا تشویقش می کردم و این برای خودش جا افتاده بود و یکم که راه می رفت خودش دست میزد ولی دیگه حساسیت من کمتر شد و بطبع اون. حالا دیگه به تنهایی تو اتاق ها سرک می کشه و تو آشپزخونه قدم میزنه و اطرافشو از زاویه جدید تماشا می کنه. بقدری اعتماد بنفسش بالا هست که چند بار تلاش کرده و به حالت ایستاده از تک پله ی آشپزخونه بالا اومده البته در حالیکه یک دستشو به کابینت تکیه میده. حالا هم در حال تلاش هست تا خودش بتونه بدون تکیه گاه بایسته که امروز دیدم بلاخره موفق شد و چند بار خودش به تنهایی از روی زمین ایستاد. حتی موقع راه رفتن اگه چیزی از دستش بیفته بدون اینکه بشینه خم میشه و بر میداره. مسئله ای که هست اینه که اصلا از کفش خوشش نمی آید و اگه موفق بشیم به سختی پاش کنیم بلافاصله با هر زحمتی هست از پاش در میاره. و بهمین خاطر نمیشه بیرون از خونه بهش اجازه بدیم راه بره. معمولا با کالسکه می بریمش پارک که تو کالسکه هم بیشتر دوست داره بایسته و تماشا کنه و از هر کدوم از وسایل پارک که خوشش بیاد از کالسکه خودشو روی اون منتقل می کنه. برای مثال یکبار رفت روی میز تنیس و یکم اونجا قدم زد.

شب شهادت حضرت علی (ع) برای اولین بار بردمش حسینه و احیا گرفتیم. خیلی محیط اونجا براش جذاب بود و بدون توجه به من سراغ بقیه خانم ها میرفت و سعی می کرد کتاب دعا، گوشی یا کیفشونو از دستشون بگیره و اونجا هیچ توجهی به گوشی من یا اسباب بازی ها و کتاب خودش نداشت. تمام مدتی که تا ساعت یک و نیم بیدار بود در حال بازیگوشی و قدم زدن بود. برای اولین بار تجربه ی خوبی برای خودش شد اما متاسفانه من تمام وقت مراقبش بودم و شب قدر بعد رو ترجیح دادم تو خونه باشم. در ضمن روز بیست و دوم ماه رمضان مصادف بود با تولد قمری عروسکمون و دوباره اون روز زیبا و خاطره ی فراموش نشدنیش برامون تداعی شد و شب قدری که اولین شبی بود که در کنار دخترم احیا گرفتم و فقط می تونستم بگم خدایا شکر

علاوه بر استیکرهای روی یخچال که خیلی بهشون علاقه داره و با اشاره بهشون همیشه صداشون میکنه "گل" تازگی به عکس های خودش که به دیوار هست خیلی علاقه پیدا کرده و با ذوق بهشون اشاره میکنه و "نی نی" میگه. اول صبح که بیدار میشه صداشون میکنه و به زبون خودش بهشون سلام میده و صحبت می کنه. علاوه بر گوشی تلفن و موبایل و تبلت از هر وسیله ی دیگه ای برای ارتباط تلفنی استفاده میکنه و می ذاره کنار گوشش "او" یعنی الو میگه. بعضی وقتها هم که قصد مکالمه تلفنی داره بدون هیچ ابزاری دستشو کنار گوشش می ذاره و "او" میگه. ناگفته نماند که تو این حالت با صدا  از ما هم میخواد که ازش تقلید کنیم و با تلفن فرضی خودمون یا گوشی ای که بهمون میده صحبت کنیم. به حمام و آب بازی خیلی علاقه پیدا کرده و هر روز بعد از بیدار شدنش باید مدتی تو حمام بازی کنه و با وجود خطرش دوست داره تو حمام هم قدم بزنه و با وسایل حمام سرگرم میشه. متاسفانه علاقه ی زیادی هم به تماشای تلوزیون پیدا کرده و بدون توجه به محتوای برنامه ها محو تماشا میشه و معمولا تو این حالت میشه بیشتر غذاشو بهش بدیم. همچنان "بابا" گفتن رو خیلی دوست داره و علاوه بر بابامسعود گاهی به من هم "بابا" میگه البته بجز مواقعی که شیر میخواد و یخصوص وقتی تو خواب بیدار میشه و میخواد شیر بخوره. اشتهاش خیلی کمتر از قبل شده و بعضی روزها پیش میاد که یک وعده هم غذای کامل نمیخوره و به ناچار ربطش میدم به در اومدن دندونهاش که فعلا همون چهارتا رو داره. اما به ندرت هم پیش میاد که خیلی خوش اشتها میشه و غذاشو کامل میخوره و منم بیشتر بهش می دم و اونم میخوره بعنوان نمونه همین امروز (سشنبه) برای صبحانه با توجه به بی علاقگی ش به تخم مرغ بعد از مدتی براش فرنی درست کردم که نخورد تا بعداز ظهر که در اوج ناباوری دیدم کامل غذارو خورد و اگه بیشتر هم درست کرده بودم میخورد و شب هم آبگوشت بوقلمون با سیبزمینی بهش دادم و با اشتها خورد. بابامسعود رو خیلی دوست داره و وقتی تو خونه هست مدام سراغش میره حتی یکساعت که بابا میخواد استراحت کنه چند بار میره سراغش و بدون توجه به بابا که خوابیده اسباب بازی یا کتاب یا گوشی میبره و به شیوه ی خودش میده به بابا که باهم بازی کنن. وقتی هم که بابا خونه نیست گاهی اسمشو میاره و میره پشت میز ناهارخوری
(محل استراحت بابا) و مطمئن میشه که خونه نیست. موقع رفتن بابا که به محض اینکه متوجه میشه با سرعت میره سمت در و از اون طرف بابا با سرعت فرار میکنه و بعدش از ته دل گریه میکنه و صورت و چشمهای نازنینش قرمز و خیس از اشکاش میشه بغلش می کنم و کلی حرف میزنم باهاش و سرگرمش میکنم تا کم کم فراموش کنه. به اومدن بابا هم خیلی حساسه و همین که صدایی از بیرون در خونه بیاد گوشهاشو تیز میکنه و "بابا" رو صدا می کنه و اگه مطمئن بشه صدای باز شدن در هست با سرعت میره به استقبال و بابا هم باید در اولین اقدام بغلش کنه و بگردونه و حتی اجازه نمیده لباسهاشو عوض کنه یا دست و صورتشو بشوره. امشب براش یک بسته لگو گرفتیم که خیلی دوست داشت و همون تو ماشین کلی سرگرمش شد و تو خونه هم باهاش بازی کرد. تصمیم گرفتم اسباب بازی های قبلی شو یک مدت جمع کنم تا با اینا بازی کنه. و بعد از یه مدت براش جذاب تر بشن.

برای دخترم:عشق کوچولوی من تماشای قدم های جوجه ایت اشک شوق به چشمهام میاره. نمیتونم باور کنم یکسال پیش هنوز تو این روزها تورو نداشتم و با اینکه احساس می کردم غرق عشق تو شدم اما اونو در برابر حس الانم قطره ای در برابر دریا میبینم. عاشقتم

نظرات 3 + ارسال نظر
مامانی دخمل بلا دوشنبه 6 مرداد 1393 ساعت 11:44 http://dokhmalebala.niniweblog.com

خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمین.....

خداحافظ ماه لحظه های افطار و سحر......

خداحافظ ماه نعمت و رحمت و برکت........

خداحافظ ماه شب های نورانی قدر.........

-----------------------------------------------------------

عید صیام آمد و ماه صیام رفت

لطف تمام آمد و فیض تمام رفت

شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد

گرد غم گناه ز جان عوام رفت .....

( عید فطر مبارک )

مرسی عزیزم عید شما هم مبارک
طاعاتتون قبول

نغمه شنبه 4 مرداد 1393 ساعت 12:47

هوووووورررررررررااااااااااااا

مبارکه!!!!!!!!!!!!!!
ایشالا که همیشه سلامت باشه و برای رسیدن به بهترینها تند تند قدم برداره و بره جلو..
منتظر دیدنتون هستم عزیزم

مرسی نغمه ی عزیزم
منم در انتظار دیدن روی ماهتم

نادم چهارشنبه 1 مرداد 1393 ساعت 22:11 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

غیرتی شدن به هارت و پورت کردن و گیر دادن و جاسوسی کردن نیست،

غیرت یعنی ...

زن مورد علاقه ات هیچ وقت احساس تنهایی و بی پناهی نکنه...

کاملا درسته

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.