ملودی ماه ما

ملودی ماه ما

اینجا عکس ها و خاطرات شیرین دختر نازنینم ملودی ثبت میشه. می نویسم تا یادمان بماند که دختر نازنینم چه مسیری را طی کرده و چطور قد کشیده. اینجا بهانه ی رد شدن و قد کشیدن اوست ... نظم و قائده ای ندارد.
ملودی ماه ما

ملودی ماه ما

اینجا عکس ها و خاطرات شیرین دختر نازنینم ملودی ثبت میشه. می نویسم تا یادمان بماند که دختر نازنینم چه مسیری را طی کرده و چطور قد کشیده. اینجا بهانه ی رد شدن و قد کشیدن اوست ... نظم و قائده ای ندارد.

5 ماهگی

توی این مدت ملودی جونم به موفقیت جدیدی دست پیدا کرد و تونست شصت پاشو به دهنش برسونه و خیلی هم خوشش میاد از این کار. دختر عزیزم این موفقیت تازه رو بهت تبریک میگم و امیدوارم همینطور پله های بعدی رشدتو طی کنی.

  تازگی ها علاقه پیدا کرده که چیزی تو دهنش بذاره و صدا در بیاره و حسابی خودشو با این آوازهاش مشغول کنه. منم سریع با گوشی ضبط میکنم. موقعی که حرکت جالبی میکنه و میخوام شکار لحظه کنم همه توجه ش میره به دوربین و کارشو متوقف میکنه. چند روزه که وقتی گرسنه میشه خیلی قشنگ میگه "هَممم" مثل اینکه غذاشو اینجوری میشناسه. اینم از اولین کلمه از لغتنامه عروسک نازنیم. به صدای موزیک اسباب بازی هاش خیلی علاقه داره و تو گریه تا براش روشن کنیم ساکت میشه و دنبالشون میگرده. یه مدت از لیسکش خسته شده بود و هر چیز دیگه ای میومد دستش میخورد. براش سیب قاچ کردم و گذاشتم تو کیسه پارچه ای با اشتیاق میخورد و آخرش پوره سیب درست میکرد. یکبار تو شیشه بهش آب جوشیده دادم اما خوشش نمیومد از بوی شیشه و نخورد! دیروز بردیمش دکتر که با نظر دکتر شروع کنم به غذا دادن و دکتر هم اوکی رو داد. آخجووون دیگه باید برم براش آشپزی رو شروع کنم. فعلا برنج گداشتم خیس بخوره تا حریره دست کنم. تو مطب تا چشمش به دکتر افتاد زد زیر گریه و اشک بود که از صورتش سرازیر می شد. بمیرم انگار اصلا از دکتر خوشش نمیاد (مثل مامانش). دختر گلم ایشالا هیچوقت هیچوقت هیچوقت مجبور نشی بری دکتر. این یکبار هم بیشتر برای مشورت بود

تو این مدت که تعطیلم و هر روز پیشش هستم احساس میکنم بهم بیشتر وابسته شده. ممکنه این ترم که میرم دانشگاه براش سخت باشه. 

عکس های این مدت توی ادامه مطلب

  

حرکت هواپیما که خیلی بهش علاقه داره


ژست خانم مدیر عامل!



اینم حرکت جدیدش، اما موقع عکس گرفتن کارشو متوقف میکنه و حواسش میاد به دوربین. حالا سعی میکنم اون لحظه رو هم شکار کنم


اینم لحظه معارفه ملودی با تویتی. اوایل ازش خوشش نمیومد. اما تازگیا خوب باهاش ارتباط برقرار میکنه و دوستای خوبی شدن

نظرات 7 + ارسال نظر
مامان آوین گلی دوشنبه 23 دی 1392 ساعت 17:00 http://tinybaby.niniweblog.com

من عاشق شصت پا خوردن نی نی هستم
ماشالا ملودی جون ناز نازی

منم خیلی خوشم میاد و همه ش بهش نگاه میکنم و می خندم

زهره جون منم با افتخار لینکت کردم.

خوشحال شدم

سلام زهره جون. از اومدنت و تبریک تولد دخترا خوشحال شدم. خیلی ممنونم. عکسها خیلی بامزه بودن بوسسس
خدا حفظش کنه

مرسی عزیزم. خوش اومدی

رضا پنج‌شنبه 19 دی 1392 ساعت 17:06

ماشالا چه ناز شده
خیلی وقته ندیدیمش
دیگه غدا بخور زود زود بزرگ شو عروسک

مرجان پنج‌شنبه 19 دی 1392 ساعت 00:02

واااای عزیزم قربونش برم چقد شیرین و خوشمزه شده
دل آدمو میبره چه حرکتای قشنگی یاد گرفته
دلم خیلی تنگ شده براش
ماشالا دیگه قراره غذا بخوره قربونش برم
بوووووس

الان دو روزه که با اشتیاق فرنی میخوره

melika سه‌شنبه 17 دی 1392 ساعت 11:54

چه عروسکی شدی گلم
خیلی ماه شدی
دوست دارم فسقلک
بوووووووووووووووووووووووووووووووس

مرسی خاله جووووون

نغمه دوشنبه 16 دی 1392 ساعت 19:03

سلام زهره جونم..خوبی؟بازم از عکسای قشنگ ملودی عزیز که گذاشتی ممنون...دیگه حسابی شیربن شده دخترنازت با کارای جدیدش..ببوسش
ایشالا از نزدیک ببینمتون
قربانت

مرسی نغمه جونم چشمات قشنگ می بینه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.