ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دو شبه که دوباره بی خواب شده و ما چشممون گرم میشه که اون تازه سرحال میشه و بازگوشیش می گیره. دیشب از اتاق آوردمش بیرون و تو بغلم راه میرفتیم اما همه جا تاریک بود و چراغهارو روشن نکردم که خوابش بگیره. دائم براش توضیح می دادم که ببین عزیزم همه جا تاریکه، همه خوابیدن، بابا، تلوزیون، آشپزخونه، عروسکها، گلها ... همه خوابن، ملودی هم باید بخوابه دیگه دیر وقت شده. تو اون تاریکی چشماشو تا جا داشت باز کرده بود و مدام سرشو می چرخوند و همه جارو با نگاه هاش زیرو رو میکرد. چند وقت یه بار هم به من نگاه میکرد که مطمئن بشه من ( خودم) کنارشم اینقدر نگام میکرد تا براش لبخند بزنم اونم در جوابم با تمام صورتش می خندید و دوباره به اطرافش نگاه می کرد. منم سیر نمیشدم از تماشا کردنش تو اون وضعیت. اگه خوابم نمیومد دوست داشتم تا صبح براش حرف بزنم و با هم بازی کنیم. جالب بود که هیچ صدایی هم نمی داد و درسکوت کامل بود فقط شنونده شده بود. کم کم خواب بهش غلبه کرد و دیگه نتونست مقاومت کنه منم از فرصت استفاده کردم و خوابوندمش و خوابیدم
چندتا عکس در ادامه مطلب
قربون بازیگوشیاش برم واقعا وقتی شبا اینقد سرحاله به آدم انرژی میده و دلت میخاد تا صبح باهاش بازی کنی و سرگرمش کنی
ولی راه حلش اینه که د یگه عصرا نخابونیش .. دیگه خوابش کمتر شده بیشتر نیاز داره با محیط ارتباط بر قرار کنه
آخه عصر هم واقعا خسته و خوابالو میشه. دلم نمیاد جلو خوابشو بگیرم
عزیزم شیطون شدی خانمی
ا ذیت مامان نکن گلم این کارارو بزار برای شیرازت در حضور ما گلم
همه اینجا دلشون برای تو یه ذره شده فسقلی
سلام
وبلاگ توپی داری
چون میبینم برا وبلاگت زحمت میکشی اینو میگم
برو به این سایتی که ادرسش رو گزاشتم و ازش لینک بگیر (رایگان)
چون رنک 5 گوگل داره بازدید زیاد میشه
من که گرفتم خوب بود